زرد
و سرخ و ارغوانی
برگ درختان پاییز
می ریزند بر زمین
آرزوهای ما نیز
درختان پاییز در خون غنودند
سرودی به یاد بهاران سرودند:
ریخت ز چشم شاخه
ها، خون دل زمین چو برگ
از همه سو روان
شده، اشک خزان ببین چو برگ
ریخته بر زمین
سرد، این همه برگ سرخ و زرد
آه بهار آرزو،
بر سر ما گذر نکرد
توشه
ای از بهاران ندارم
یادگاری ز یاران ندارم
گرد خاموشی و خستگی
روی قلبم نشسته
همچو
خزان خموش و زرد
در ره تو نشسته
ام
تا تو مگر قدم نهی
باز به چشم خسته
ام
زرد
و سرخ و ارغوانی
برگ درختان پاییز
می ریزند بر زمین
آرزوهای ما نیز...